کد مطلب:5856 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:157

پیامبر و تناقض در گفتار
بخاری [1] از عبدالله بن عبدالوهاب نقل می كند كه حماد از شخصی كه نامش را نبرده است نقل كرده كه حسن گفت:

شب های فتنه و آشوب، با سلاحم از منزل خارج شدم، ابوبكره مرا ملاقات كرد و گفت: كجا می روی؟ گفتم: می خواهم پسر عموی رسول الله را یاری كنم. گفت: رسول خدا فرمود: اگر دو نفر مسلمان با شمشیرشان پیكار كردند، هر دو در آتش اند، گفته شد: قاتل در آتش است، چرا مقتول در آتش باشد؟ گفت: او هم می خواسته، آن نفر دیگر را به قتل برساند! حماد بن زید گفت: این حدیث را برای ایوب و یونس بن عبید نقل كردم و می خواستم راجع به آن، برایم صحبت كنند. گفتند كه حسن از احنف بن قیس، از ابوبكره، این حدیث را روایت كرده است [2] .

هم چنین مسلم [3] از ابوبكره از احنف بن قیس نقل كرده كه گفت:

رفتم كه آن مرد را یاری كنم. ابوبكره با من دیدار كرد و گفت: عازم كجا هستی؟ گفتم: می خواهم آن مرد را نصرت دهم. گفت: برگرد كه من از پیامبرصلی الله علیه وآله شنیدم كه می گفت: اگر دو مسلمان با شمشیرشان روبروی یكدیگر قرار گرفتند، قاتل و مقتول هر دو در دوزخ اند گفتم: یا رسول الله! در مورد قاتل، درست است ولی چرا مقتول؟ فرمود: برای این كه اصرار بر كشتن دوستش داشت [4] .

از این احادیث ساختگی، خواننده درك می كند كه چه عواملی باعث شد كه این چنین روایت هایی وضع و ساخته شود و مشخص می شود كه ابوبكر نه تنها دشمن سرسخت پسر عموی مصطفی، حضرت علی علیه السلام است و خواهان شكست وی است، بلكه اصحابی را كه می خواهند حق را علیه باطل یاری دهند، با وضع چنین حدیثی كه نه عقل و نه قرآن و نه منطق و نه سنت پاك پیامبر آن را می پذیرد، باز می دارد.

خداوند در قرآن می فرماید: «فَقاتِلُوا الَّتی تَبْغی حَتَّی تَفی ءَ اِلی أَمْرِ اللَّهِ» [5] ؛ با آن گروه كه ستمگر و ظالم است، پیكار و جنگ كنید تا به امر خدا باز گردد.

و این دستور صریح الهی است كه باید با متجاوزین و ستم گران، مقاتله و پیكار كرد و لذا می بینی كه شارح بخاری نیز در حاشیه آن حدیث می نویسد:

ببین آیا در این حدیث، استدلالی بر كشتار ستمگران وجود دارد؟ و این در حالی است كه خداوند می فرماید: پس مقاتله كنید با آن گروه كه ستم می كند و متجاوز است.

و اگر حدیث با كتاب خدا معارضه داشته باشد، بی گمان، دروغ و ساختگی است و باید آن را بر صفحه دیوار كوبید.

و اما سنت صحیح و معتبر نبوی، این است كه پیامبرصلی الله علیه وآله درباره حضرت علی علیه السلام می فرماید:

من كنت مولاه، فعلی مولاه. اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و أدر الحق معه حیث دار [6] ؛ هر كه من مولای اویم، پس علی مولای او است. بارالها دوست بدار هر كه ولایتش را بپذیرد و دشمن بدار هر كه با او دشمن باشد و یاری كن هر كه یاریش كند و خوار ساز هر كه خوارش سازد و حق را همراه با او بگردان.

پس یاری كردن علی، همان یاری كردن رسول الله است و نصرت امیرالمؤمنین بر هر مسلمان واجب و لازم است و یاری نرساندن به او، شكست دادن حق و یاری كردن باطل است.

و اگر در حدیث بخاری دقت كنیم، می بینیم در سلسله راویان، یك نفر ناشناخته وجود دارد كه نامش را نبرده اند و می گویند: «حماد از شخصی روایت كرد كه نامش را نبرد» و این به روشنی دلالت دارد بر این كه این مرد ناشناخته از منافقینی است كه علی را دشمن می دارد و بدینسان می خواهند با تمام توان فضائلش را محو و نابود كنند و یادش را تا آنجا كه قدرت دارند، از ذهن ها خارج سازند. سعد بن ابی وقاص كه او نیز از یاری كردن حق، خودداری ورزید، گفت:

شمشیری به من بدهید تا با آن با هر كس كه می گوید این بر حق و این بر باطل است پیكار كنم [7] .

و این چنین حق را با باطل می پوشانند و راه های روشن و مستقیم را گم می كنند تا ظلمت ها و گمراهی ها به جای آن قرار گیرد.

از سویی دیگر، این حدیث كه نقل شد با بشارتهای پیامبر در مورد برخی از اصحاب كه به بهشت می روند بویژه آن ده نفر كه میان مسلمانان معروف شده اند، تناقض مستقیم دارد.

احمد و ترمذی و ابوداود نقل كرده اند كه پیامبر فرمود:

ابوبكر، عمر، عثمان، علی، طلحه، زبیر، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابی وقاص، سعید بن زید و ابوعبیدة بن جراح در بهشت اند [8] .

و در روایت معتبر از پیامبر نقل شده است كه چنین فرمود:

ای آل یاسر، شما را بشارت باد كه دیدارتان در بهشت خواهد بود [9] . و فرمود: «بهشت به چهار نفر شوق دارد: علی وعمار و سلمان و مقداد [10] .

مسلم در صحیح اش نقل كرده است كه پیامبر، عبدالله بن سلام را نیز به بهشت، بشارت داد. و در حدیث صحیح فرمود:

حسن و حسین دو سروران جوانان اهل بهشت اند [11] .

و فرمود:

جعفر بن ابی طالب، با فرشتگان در بهشت پرواز می كند.

و فرمود:

فاطمه زهرا، سرور زنان در بهشت است [12] .

و جبرئیل به حضرت خدیجه (مادر حضرت زهرا) بشارت داد به خانه ای در بهشت [13] .

و در روایت صحیح نیز نقل شده است كه فرمود:

صهیب پیشتاز رومیان در بهشت است و بلال پیشتاز حبشیان در بهشت است و سلمان پیشتاز ایرانیان در بهشت است [14] .

پس اگر امر چنین است، چرا احادیث بشارت به بهشت فقط اختصاص دارد به این ده نفر كه در هر مجلس یا انجمنی می نشینی، اگر سخن از بهشت بیاید، فقط از این عشره مبشّره یاد می كنند و بس.

ما بر آن ها رشك نمی بریم و رحمت واسعه خدا را كه هر چیز را در بر گرفته است، بر آنان، تنگ نمی گیریم ولی فقط ما می گوئیم كه این احادیث، تناقض و تعارض دارد با آن حدیث كه نقل شد كه پیامبر گفته است:

اگر دو مسلمان با شمشیرشان با یكدیگر روبرو شوند، هر دو (قاتل و مقتول) در دوزخ اند.

زیرا اگر این حدیث را بپذیریم، پس قطعاً حدیث بشارت به بهشت، بر باد می رود، زیرا بیش تر اینان با یكدیگر روبرو شدند و مقاتله و پیكار كردند و یكدیگر را كشتند.

مگر طلحه و زبیر در جنگ جمل، كه ام المؤمنین عایشه، آن را علیه امام علی علیه السلام رهبری می كرد، كشته نشدند و مگر شمشیرها را نكشیدند و باعث قتل هزاران نفر مسلمان نشدند؟!

مگر عمار بن یاسر در جنگ صفین كه آتش آن را معاویة بن ابوسفیان روشن كرده بود، كشته نشد كه عمار با شمشیرش در كنار علی بن ابی طالب بود و چنان كه رسول خدا درباره عمار فرموده بود، كه «گروه تجاوزگر تو را می كشند» [15] .

مگر سیّدالشهداعلیه السلام و سرور جوانان اهل بهشت حضرت امام حسین علیه السلام، خودش و دیگر اهل بیت پیامبر، با شمشیرهایشان در برابر سپاهیان یزید بن معاویه قرار نگرفتند كه همه آنان را به قتل رساندند و تنها علی بن الحسین علیه السلام زنده ماند؟

پس در نظر این دروغ پردازان كذاب، همه اینان، چه قاتلین و چه مقتولین در دوزخ اند، چرا كه با شمشیرهایشان روبروی هم قرار گرفتند.

پر واضح است كه نمی شود چنین حدیثی را نسبت داد به كسی كه هرگز سخن از روی هوا و هوس نمی گوید و جز وحی، منطقی ندارد. گو این كه با عقل و منطق و كتاب خدا و سنت مصطفی صلی الله علیه وآله نیز تناقض مستقیم دارد.

حال سؤالی كه در این جا مطرح می شود این است كه:

چطور بخاری و مسلم از این دروغ ها می گذرند و متوجه نمی شوند؟

یا این كه عقیده و نظری خاص نسبت به چنین احادیث ساختگی دارند؟


[1] صحيح بخاري، كتاب الفتن.

[2] صحيح بخاري، ج8، ص92.

[3] صحيح مسلم، كتاب «الفتن و اشراط الساعة».

[4] صحيح مسلم، ج8، ص169؛ بخاري، ج1، ص13.

[5] حجرات (49) آيه 9.

[6] خصائص نسّايي، ص102؛ صواعق المحرقه ابن حجر، ص42.

[7] تاريخ الكبير، طبراني، ج1، ص106؛ طبقات، ابن سعد، ج3، ص143.

[8] مسند احمد، ج1، ص193؛ صحيح ترمذي، ج13، ص183؛ سنن ابوداود، ج2، ص264.

[9] مجمع الزوائد، ج9، ص293 به نقل از طبراني اوسط.

[10] حلية الاولياء، ج1، ص190.

[11] سنن ترمذي، ج5، ص656.

[12] صحيح بخاري، ج5، ص36.

[13] صحيح بخاري، ج5، ص48.

[14] طبقات ابن سعد، ج3، ص226؛ حلية الاولياء، ج1، ص185.

[15] تاريخ طبري، ج10، ص59.